ورقش زدم . صفحه اول و دوم سفيد بود مثل اينكه اشاره به همه رويدادها قبل از نگارش تاريخ داشت . فهرست مطالب كتاب در صفحه سوم توجهم را جلب كرد .
عنوان صفحه
حمله ايران به یونان .................................................................................................
انقراض هخامنشيان بدست اسکندر............................................................................
سلسه جنكهاي ايران و روم........................................................................................
ترك تازي هاي چنگیزخان ..........................................................................................
.
.
.
جنگ جهاني اول ....................................................................................................
جنگ جهاني دوم ..................................................................................................
جنك 8 ساله ايران و عراق .......................................................................................
جنگ غزه.............................................................................................................
خونريزهاي هر روزه عراق .......................................................................................
و هزاران و هزار نزاع كوچك و بزرگ، اصلي ترين عناوين كتاب تاريخ را به خود اختصاص داده اند. البته تاريخ داراي صفحات ديگري نيز هست . ادبيات ، هنر ، معماري و........................................ ولي بايد توجه داشت كه اينها حواشي تاريخ هستنند .در واقع جوهره ي اصلي به وجود آمدن اين صفحات همان جنگها هستنند . با شروع جنگ تمدني از بين مي رود و تمدني ديگر آغاز مي شود . تمدن جديد باعث به وجود آمدن هنر ، معماري ، ادبيات خاص خود همان تمدن ميشود .رفته رفته تمدن به وجود آمده كاركرد خود را در جامعه از دست ميدهد و روز به روز ضعيف تر و ضعيف تر ميشود تا جائي كه به جز پوسته اي از آن باقي نمي ماند . از آنجائيكه تمدنها پشتوانه اصلي حكومتها هستنند و حكومتها قدرت معنوي خود را از تمدنهاي حوزه جغرافيايي اخذ ميكنند ، با يورشي پوسته ظاهريشان ميشكند و تمدني جديد درآن منطقه جغرافيايي شكل ميگيرد . اين سيكل در كل ادوار تاريخ وجود دارد . شايد موارد بسيار نادري بتوان سراغ داشت كه اين جابه جايي بدون جنگ و خونريزي صورت گرفته باشد . اين تنها شقي از هزاران هزار درگيري است كه در طول تاريخ بشريت صورت گرفته است ، پس روي گفته ي ما جنگ تمدنها ويا چيز ديگري در اين رابطه نيست .بلكه ماهيت جنگ و چرايي آن در طول تاريخ بشر مهم است . درواقع اين جنگ ميتواند بين دو برادر (هابيل و قابيل ) شروع شود و به جنگهاي خانوادگي ، قومي ، قبيله اي ، مليتي و در نهايت درحد جنگ جهاني گسترش يابد كه اكثر ملتهاي دنيا را درگير كند . شما هيچ شبي نيست كه اخبار را دنبال نكني و خبري از درگيري در نقطه از زمين نشنوي . انگار تاريخ با جنگ عجين شده است و اگر جنگ از تاريخ گرفته شود ماهيت آن از بين مي رود و آنچه باقي مي ماند ديگر تاريخ نيست. اگر تعداد روزهاي تاريخ را كه جنگي در هيچ نقطه از زمين اتفاق نيفتاده باشد را با هم جمع كنيم شايد عددی کمتر از 365 را نشان دهد . توجه داشته باشيم اين عدد را براي روزهای بدون جنگ وخونریزی جهت كل تاريخ در نظر گرفته ايم . حداقل از زماني كه تدوين شده است .
كتاب را در قفسه مي گذارم و چرا هاي ثبت شده در ذهن را مرور مي كنم .
ريشه واقعي ايجاد درگيريهاي چه ميتواند باشد؟
اگر صفحات جنگ را از كتاب تاريخ حذف كنيم چه مقدار از آن باقي مي ماند؟
آيا روزي فرا خواهد رسيد كه تعداد صفحات جنگ تاريخ كم و كمترشود؟
آيا كره خاكي صلح و آرامش مطلق را تجربه خواهد كرد؟
آيا اوريانا فلاچي عنوان كتابش را تغيير ميدهد؟
يا اينكه ايستگاه زمين فقط براي جنگ و خونريزي و كشمكشهاي بي پايان ساخته شده است . و نظام هستي راه خود را به صورت هوشمند ادامه ميدهد.
داريوش